صبح ها
از رادیو منعکس میشود, زهوفر, زودر, آ.اف.د, بایرن
وقتی ذهنم لیست کارهایم را انجام میدهد :
حساب درست کنم
واریز کنم
مالیات رادیو دولتی
بالغ شوم
از خودم میپرسم, چه چیز مرا اینقدر عصبانی میکند
زهوفر: اسلام به آلمان تعلق ندارد
یا
کوهی از نامه
که از من جلوگیری میکنند
تا دهن زهوفر ها و زودر ها و گاولند ها را سرویس کنم

کار
وحشت تحقق می یابد
وحشت-معلمی که "جوک" میگوید
"حتی بچه های پاکنژاد و آریایی و آلمانی اصیل الفبا را نمیدانند"
او میخندد
من بالا می آورم
که مشکل ساز است, چون استفراغم نمیگذارد حرف بزنم
و مبهوت ماندنم باعث میشود دوباره بالا بیاورم