هوای تازه را حس میکنم
و تنفسش میکنم.
به کوهها نگاه میکنم
و به طبیعت
و نفسم را بیرون میدم.
موهایم پریشان میشوند
و اشکها سرازیر.
آن روز فرا رسیده،
که از آمدنش هراس داشتم،
که همه چیز را ترک کنم.
برای شرح این احساسات،
کلماتی نیست.
آن لحظات زیبا،
درخاطر خواهند ماند.
ما همدیگر را خواهیم دید،
قول میدهم.
اینطور نخواهد بود،
شاید حتی زیباتر.
من ولی امید دارم،
و امیدوارم شما هم همینطور.
۲۰۱۹ | جن هامو | سوریه