دل تو یه برگ سبزه میون دست‌های زردم
تو همون آفتاب مرداد واسه‌ی این دل سردم

مثل ماه مهر می‌مونی پر از عشقی و لطافت
تا که بارونی نشه چشمات با همه دنیا می‌جنگم

دعا کن همراه بارون آرزوهاتو ردیف کن
آخه من پیش خداجون وساطت رو کردم

دیدی برگای خزونی رو هوا چطور می‌رقصن؟
پیچ و تاب سبز و زردن همه رو نقاشی کردم

اینو بت نگفته بودم که چه حسی داره قلبم
واسه من آب حیاتی بی تو من خزون سردم

همه میگن که بهاره فصلِ تولدی دوباره
من میگم پاییز و رنگاش عشق رو یاد من میاره