وطن نه مرزی دارد
نه دروازه ای, که صاحبان پاسپورت های رنگی بتوانند از آن گذر کنند
با یک ویزای ورود, که تاریخش با مرگ تمام میشود
یک ایده ای, که توضیح دادنش بی فایدس
تلاشی بیجاست در جستجوی زبانی رسمی
من فرزند تصادفم
تولد مقدس فرزند خدا
و تمام جهان خانه من است

من پسر سرزمینی ام که بسیار دور است
از اتاق های گاز نازی ها
و از فتوا و نفرت پراکنی و لعن امام ها
پسر سرزمینی که از جنگ های صلیبی
در امان مانده
و همینطور از هگانا و بوکو حرام

سرزمین من زمینی تشنه و بی حس نیست
از ستون های اسکناس تشکیل نشده
و معدن طلای سیاه ندارد
و نه فرار و جنگ داخلی دارد
نه مین و قربانی

سرزمین مادری ام جاییست
که خاطرات کودکی اک تمام شدند
وقتی ده ساله بودم
جایی که شغلم
بازی کردن بود
جایی که یک خنده کافی بود
برای خرید یک دوست

امروز جاییست
که بچه هایم میتوانند بخوابند
بدون ترس از صدای پروپاگاندا
و ترس از جنگ مذهبی
و دزد اسباب بازی