کلماتی نامناسب.
چگونه میتوانی احساست را اینقدر خوب بیان کنی؟
خودت خیلی جوانی. کلماتت خیلی بالغ.
از خودت که میگویی. مستقیم به قلبم می نشیند.
من زندگی زیبایی دارم.
برای همین دردت به جانم می نشیند- درد من می شود.
چرا تو؟ چرا من؟
نفرت. جنگ. فرار. بی عدالتی.
کلماتی نامناسب.
از تقصیر دارم میترکم.
چگونه میتوانم اینجا آرام بنشینم؟
گاهی همه چیزهای دیگر را فراموش کنم؟
بحران را؟ فرار را؟ انگار فقط خودم وجود دارم!
اگر تو من بودی, من تو بودم - پس بهت نیاز داشتم.
که برایمان حرف بزنی, برای ما انسان ها, در جهانی مهربان.
تا رویارویی ایجاد کنی, تا امید ایجاد کنی.
زیرا من به امید نیازمندم. ما نیازمندیم. همه مان.
کلماتی نامناسب.
به دور خودم میچرخم.
نمیتوانم دقیق بیان کنم, که حالم چگونه است.
از انسان به انسان بشنوم ,
که دلیل مرگ دیگران, زنده بودن من است.
میخواهم کمک کنم!
کمپین تشکیل میدهم.
"کم است"
کشتی ها در حرکت اند.
"کم است"
پول صدقه میدهم.
"کم است"
کلاس زبان میگذارم
"کم است" .
در سرم دنیا را تغییر میدهم.
قلبم آنقدر بزرگ است که برای همه جا هست.
از عشقی که به تو دارم میخواهم بترکم.
هزار راه در ذهنم برای تو میروم.
همیشه بیشتر تلاش میکنم - برای همه چی.
چیزی که در نهایت هزینه میکنم - خودمم.
و اینگونه هم که نمیشود.
پس ساکت میشوم و حیران زده.
کلماتی نامناسب