من یادم میاد وقتی کوچک بودم فوتبال بازی می کردم بعد از هر افتادن دوباره بلند شدن را از آن دوران آموختم.
من یادم میاد وقتی هفت سالم بود گاوچرانی می کردم.
من یادم میاد وقتی مدرسه می رفتم یک دوچرخه داشتم.
من یادم میاد قدیم در مدرسه در دوغ می خوردیم.
من یادم میاد وقتی مادرم هم می زد و هم می گفت گریه نکن.
من یادم میاد که در روز زن تحفه برای مادرم میخریدم.
من یادم میاد که با برادرم ماهی گیری کردم.
من یادم میاد در انتحاری های کابل کشته شدن مردم بیگناه.
من یادم میاد بسته شدن دروازه های مکتب به روی دختران.
من یادم میاد گریه های خواهرانم.
من یادم میاد در راه قاچاق به طرفه اروپا خواب شدن در برف خواب شدن در سرمای زمستان.
۲۰۲۴ | عبدال احمد پویا | افغانستان