در وصیتنامهی من نام تو اول از همه آمده،
پرتقال و نعناع را خشک کردم و زیر امضایم خط تیره کشیدم.
تا آن زمان که باران عطر تو را با خود برد آن را حفظ کردم،
بدنم هنوز لمسهایی پراکنده از تو را در خود حس میکند.
از خاطرات، یک فنجان چایی درست کن و با خود به وان حمام ببر.
در باغ رویاهایم به گفتوگویی طولانی مشغولیم،
باقیِ گفتوگو را به بعد موکول میکنی انگار میخواهی کلمات را برایم ذخیره نگه داری.
تو عطر من را به یادگار نگه میداری و از خدایان من را طلب میکنی.
۲۰۲۳ | نادیا کولیش | اوکراین