چگونه سخن گفتن از تو را آغاز کنم؟
از سرزمین بگویم یا از کودکان یا از مادران؟
نمی‌توانم احساسم را برایت باز گویم

نفرت – خشم – بی‌عدالتی

خشم بر کسانی که
خانه
کودکی
رویاهامان را ربودند.

دردِ یک بازمانده،
که گذشته را از خاطر نبرده است
که موطنش را از یاد نبرده است
و از یاد نخواهد برد.

گناه ما چه بود
که از سرزمین‌مان رانده شدیم
از خانه‌هامان رانده شدیم؟

آن‌ها ما را واداشتند
که متولد شویم
و زندگی کنیم
در کشوری که متعلق به ما نیست.

و ما عاشق وطنی بودیم
که وطنِ ما نبود.

این تراژدی ماست،
وطن‌مان از ما ربوده شد،
خانه‌ها ویران شدند،
مادران به شیون افتادند.

کودکان در رحم مادران‌شان تحت تعقیب قرار گرفتند.
مرزنشینانِ فلسطین آواره شدند،
مثل اجدادِ من.

عشق فلسطین در قلبم خواهد ماند.
تا خورشید از غرب طلوع کند.