دیرزمانی است که این گربه‌ی سیاه،
در ایران روبروی اتاقم نشسته است.
دیرتر اما گلدان گیاه بود و عطرش بر لبانم نشسته است
گربه هم اما در حسرت،
لب حوض ماهی نشسته است.
خانه اما خانه‌ی من نیست
گرچه این دیوانه آن‌جا نشسته است.
من اما خودِ من نیست
انگار که یک گربه جای من زندگی کرده،
شاید فردا در خانه‌ی دیگر یا در من یا در آدم دیگر زندگی کند
یا در گل و گلدان یا در یک حیوان دیگر
گلدان یا آدم یا حیوان چه فرقی می‌کند.