سلام، باز هم سختمان است
باب گفتگو را باز کنیم،
آشنایی دوری با هم داریم
و اکنون پردهی آخر دوستی است.
به ندرت موضوعاتی برای صحبت داریم،
فقط شوخیهای ملالآور
علاقه هم که به مرور زمان
مثل شمعی فرو میمیرد.
روزت چگونه بود؟ حالت چطورست؟
بیشتر از این نیست، مهم نیست چقدر راغبام یا نیستم،
نباید رابطهای بینمان باشد،
من اینجا، تو در دوردست.
با تمام اینها چه بگویم؟
کلمات قدردانی،
یا کلام اندوه را؟
نمیدانم، بهزودی هوا روشن میشود—
در حال حاضر دقیقتر از این نمیشود.
ترجمه علی عبداللهی