کودک که بودیم،
با قصههای مادرانمان بزرگ شدیم:
داستانهایی درباره آتش سپند،
روزهای ما از آنها رنگین و زنده میشد.
در گهوارهی میانرودان، آتش مقدس
نمادی از آزادی و پیام کامیابی بود.
در تاریکترین شبهامان
جرقههای آتش به ما کودکان امید میداد.
در پرتوآتش
به ژرفای وجودمان پیبردیم.
ما نور آتش شدیم، بخشی از همین دنیا.
جرقهها به زنجیرهی خاطرات در شبان دراز بدل شدند.
در پهنای جهان، این نام حقیقت ما شد:
کودکان آتش خورشید.
صدها سال است که
آتش، بخشی از قصههای ما شده؛
قصهها هویت ما شدند
هویتی که تاریخ ماست.
ترجمه علی عبداللهی