آلمان | زوی مت-ویلیامز | ۲۰۱۸ دیگران تابستانی گرم, ظهر. درختان عرق می ریزند, وقتی دوستی برایم تعریف میکند, که انگلیس را ترک میکند, چون هیچ کشور دیگری “دیگران” را اینگونه تحقیر نمیکند.
اسکاتلند | سارا مولز لیال | ۲۰۱۹ دیوارها در برلین دیوارهای پیروز شده را مشاهده میکنم، زیرکنده، واژگون شده. حتی پرندههای دیوارهای ۸۹ میدانستند: دیوارها نمیتوانند برای همیشه باقی بمانند، زمانی که مردم به یکدیگر تمایل دارند.
برزیل | دانیلی گوزو د آراویا | ۲۰۱۹ گل تراژدی زندگی بیدار میشود یک گل کوچک متولد میشود بیرنگ، ولی یک گل اولین زندگی، که آنجا بوجود میآید آن شکننده است و غمگین
نیجریه | گلوری اوسازوا | ۲۰۱۹ اشکها در سکوت هر روز هنگام فرارسیدن غروب رنج و اندوه در سینه ام جان میگیرد میدانم که باید به رختخواب بروم و کمی استراحت و تجدید قوا کنم بالش اشک آلوده ام را در بغل میگیرم وقتی که هیچ کس آنجا نیست
نیجریه | گلوری اوسازوا | ۲۰۱۹ هنگام شب شب سرد است شب برای بعضیها غم انگیز است شب تاریک است شب میآید و میرود بمانند عشق من به تو
سومالی | عبدالکریم محمدعلی | ۲۰۱۹ انگیزه تو مسئول خودت هستی چه بخندی و یا گریه کنی هیچکس نمیتواند احساس تو را بداند وقتی تو خوشحال یا غمگین هستی
غنا | لودیا افریی-کرف | ۲۰۱۹ اگه یک پرنده بودم اگه یک پرنده بودم میتوانستم الآن به خانه پرواز کنم و بعد آنجا چکار میکردم شبها
نیجریه | کوئین اوفومبا | ۲۰۱۸ آینده ای بدون جنگ در آینده دیگر لازم نیست بجنگیم, چرا که در پیشگاهمان به اندازه کافی جنگیده اند. در آینده همه چیز بهتر از امروز میشود.
بریتانیا | لارا ویلیامز | ۲۰۱۸ بندر ترک شده خانمی روی پتویی نمدی در حال برانداز کردن من است زیر حجم نگاهش قرمز شدم چرا پوست لعنتی من باید اینقدر سفید باشد ؟
آلمان | زوی مت-ویلیامز | ۲۰۱۸ غریبه های معتمد تفکرات غیر شفاف نیمچه بیدار به یک هواپیمای در حال فرود و صدای جیر جیر لاستیک روی سیمان داغ و زنجیری مرواریدی از تبلیغات مکدونالد در کنار خیابان و مادر بزرگ من, مورچه وار مابینشان.
آلمان | زوی مت-ویلیامز | ۲۰۱۸ موزاییک چهارخونه آشپزخانه من در راهرویی بزرگ شدم, که پایم را میخاراند, و بی نهایت طولانی بود. در آشپزخانه ای سرشار از نوری گرم و آثار روتکو و موزاییک های چهارخونه ای و پشه کوره.