فلسطین | ژاکلین شیلبایا | ۲۰۲۳ تاملاتی دربارهی اندیشیدن دیگر تحمل صدای سکوت را ندارم سکوت بر سرم فریاد میکشد درست دم گوشم
آلمان | امیرا گودگاست | ۲۰۱۸ آلمانی ها آلمانی ها وقت شناس, منظم و قابل اعتمادند. آنها برای جامعه کار میکنند. آنها زیاد و با رغبت کار میکنند. این به آنها قدرت میده.
آلمان | هلنا فون بایمه | ۲۰۱۸ میخوام بگویم, تو رنگارنگی آلمان, تو میتوانی خاکستری باشی باد تو از بین کوچه های باریک می وزد از بین موهای طلایی و خرمایی و مشکی و برای بعضی ها این مشکلی است که چرا همه شبیه آلمانی ها نیستند و این اصلا چه معنی میدهد؟
آلمان | لوته اشپیلر | ۲۰۱۹ مکانیزم رقابت در منطقه پرنتسلاوربِرگ دلم برای زمستان به همان اندازه تنگ میشود که برای تابستان، همیشه درست همان زمانی که آن دیگری نیست. اگر زمانی دستم را از دست بدهم، فقدان آنرا هم حس میکنم، چون بدون دست، واقعا افتضاح است.
آلمان | فانی هایمرل | ۲۰۱۹ مونیخ زیبا چگونه میتوانم مونیخ را تشریح کنم؟ چگونه میتوانم آن زرق و برق را تشریح کنم، برای کسانی که آنرا نمی
آلمان | میشائل کرازنُف | ۲۰۱۷ آخرین تابستان من در برلین آخرین تابستان من در برلین بسیار گرم بود، اشعه خورشید به قدری داغ بود، که من تقریباً هر روزبه شنا رفتم کی توی تعطیلات تابستان کار می کنه؟
آلمان | تریستان لودویگ | ۲۰۱۹ اصلا هیچ مرزی آهای آهای تو اهل کجا هستی، کجا؟ هیچ کجای درون آلمان اصلا هیچ کجای درون مرزها نه، فراتر از آنها
آلمان | مایا طاهرپور کلانتری | ۲۰۱۹ دروغ «چقدر خوشحال و خوشبخت بنظر میرسه!» «اون همیشه اینطور با اعتماد بنفسه!» «دلم میخواست مثل اون بودم …» اینها همهاش دروغی بیش نیست که تو از اون مشاهده میکنی.
آلمان | یوهین نوسه | ۲۰۱۹ فانتزی (خیالبافی) از خیالبافی موجودات افسانهای ساخته میشوند از موجودات افسانهای دوستان بوجود میآیند از دوستان خانواده بوجود میآید
آلمان | فابیان رویبر | ۲۰۱۹ کیک برای همه کیک شکلاتی برای منه کیک طوطی نشان برای خدا کیک سیبی با سس وانیلی برای مامان کیک وانیلی برای بابا
آلمان | فاطمه شولی | ۲۰۱۸ زخمی من تنها هستم ـ تنها در غربت. تنها، جائی که هیچکس با من نیست. احساس بدی دارم ـ بد، بخاطر اینکه کسی در کنارم نیست. نگاههای ناآشنائی را میبینم – نگاههائی که به من حمله میکنند.
آلمان | سوفیا دتزنر | ۲۰۱۹ آمدند و رفتند آنها تنها آمدند پرامید با یک رؤیا رؤیا اما برباد رفت و امیدی هم نماند و به تنهائی رفتند
بورکینافاسو | تِنه کولیبالی | ۲۰۱۹ من هستم من هستم !!! من کسی هستم که آدمها را در هر وضعیتی نجات میدهد من کسی هستم که میخواهد رؤیاهای انسانها را محقق کند
آلمان | اما زورگل | ۲۰۱۸ وظیفه ما ادغام میتواند خیلی چیز ها را تکان دهد نه سمت پلیدی, بلکه به سوی نیکی. به سمت یکدیگر. “اما وظیفه ما نیست که آنهارا ادغام کنیم”
آلمان | سمیرا دیش | ۲۰۱۸ انتگراسیون انتگراسیون- کلمه ای پیچیده انتگراسیون – چه انتظاری از آنها دارید با ما تطبیق بگیرند- این کار را بکنند اما آیا ما نیستیم, که باید تطبیق پیدا کنیم؟
آلمان | لولیا ییگزاو | ۲۰۱۸ غریب خود را غریبه حس میکردم, وقتی به مدرسه جدید آمدم حس میکردم غریبه ام چون کسی را نمیشناختم
اریتره | یوهانا یوهانس | ۲۰۱۷ عشق فقط یک کلمه نیست من عاشق بوده ام عشق فقط یک کلمه نیست عشق, معنی درد است عشق, باد است
اریتره | هایلوم اشتگه | ۲۰۱۷ کدام آزادی؟ آزادی؟ نمیشناختم دهات مان؟ دنیای کوچک من دنیا را رها کنم؟ غیرممکن
اتیوپی | صدام عبداللهی | ۲۰۱۸ وطن یک دیوار است وطن فقط یک جا نیست وطن آنجاست که حس رضایت کنی. آنجا که دلت میخواهد بمانی. وطن فقط یک کشور نیست
آلمان | راچل اولریش | ۲۰۱۹ مات و مبهوت صبح ها از رادیو منعکس میشود, زهوفر, زودر, آ.اف.د, بایرن وقتی ذهنم لیست کارهایم را انجام میدهد :
آلمان | فیونا زولکه | ۲۰۱۸ دیگران ببین, و دوبار روی برگردان. ببین چگونه نگاه میکند, اما الان نگاه نکن, زیرا او دارد نگاه میکند. برای چه اینگونه نگاه میکند؟
آلمان | لنه تویفرت | ۲۰۱۸ امواج شکسته من خودم را در امواج شکسته گم کرده ام. در گذشته به مراتب به فکر فرو رفته ام. در مورد خودم, درمورد آدمها, و فراتر هم.
آلمان | لیلی فردریش | ۲۰۱۸ داشتمش, جایش خالیست تنهایم. نشسته ام جایی و فکر میکنم. خانه خالیست. اطاق خالیست
آلمان | لئا-ماری اشتامپل | ۲۰۱۸ پایان مرزها مزرها. شخصی, جغرافیایی, اخلاقی. تا چه حد اجازه میدهم کسی به من نزدیک شود؟
آلمان | یانا میم | ۲۰۱۸ تناقض خب عجیب است که بعد از گذر مدتی باز آدم هوس چیزی را میکند که بسیار سرد با آن برخورد میکند.
آلمان | تامارا | ۲۰۱۸ کلماتی نامناسب کلماتی نامناسب. چگونه میتوانی احساست را اینقدر خوب بیان کنی؟ خودت خیلی جوانی. کلماتت خیلی بالغ.
جمهوری چک | سباستین بیرتوس | ۲۰۱۸ بهترین دوست دوستم هونزا, بهترین بود. چشمان خاکستری, موهایش قهوه ای و زورش زیاد. ما همه کاری را باهم انجام میدادیم.
رومانی | الکس تیموتی | ۲۰۱۸ تقصیر خشونت در خیابان. آن دو میزنند و میجنگند با یکدگر. پلیش مطلع میشود. آن دو به کتک کاری ادامه میدهند.
کامبوج | گین لوی | ۲۰۱۸ رسیدن آمدن, نفس کشیدن, من می آیم. رسیدن مانند آرامش می ماند تازگی ها فهمیده ام, که رسیدن میتواند ترسناک هم باشد غریبی گاهی ایجاد ترس میکند.
کامبوج | یولینا پائول | ۲۰۱۸ ترس من یک دخترم پیش مادر بزرگم بزرگ شده ام. ترس, چیزیست همگانی. ولی همه ترس ها شبیه هم نیستند.
کامبوج | هوی لوی | ۲۰۱۸ حقیقت یکی دوبار دروغ گفتن ممکن است به عادت بدل شود هرچند که دلم بخواهد حقیقت را بگوییم, باز هم سکوت میکنیم.
کامبوج | هور هوی | ۲۰۱۸ بازگشت اشک چشمانم خشک شده است, اما دلم خون است. و زندگی در گلویم گیر میکند آنها گفتند, باید به خانه ام برگردم ولی نمیخواهم.
آلمان | اما دفتی | ۲۰۱۸ سوالهای صامت مهاجرانی را که, در اردوگاه هایی زندگی میکنند, که آنقدر در حاشیه شهر برلین قرار دارند, که در آنجا تابلوی هشدار برای اسب سواران وجود دارد,
آلمان | اما دفتی | ۲۰۱۸ مهاجران خوش آمدید 2015, تابستان, برلین دم بستنی فروشی رسید ها را جمع میکنیم تا بعدا پولش را درخواست کنیم. چرا که اتحادیه اروپا در نهایت پول بستنی مان را هم میدهد.
آلمان | امیرا گودگاست | ۲۰۱۸ زن بودن زن بودن همیشه عادلانه نیست. انتظار ها بالاست, و آدم جوری بزرگ میشود, که همین یک امکان را میشناسد.
آلمان | لوتا ماری تیتزه | ۲۰۱۸ به آنجا متعلقم یک در مزین شده پشتش یه بوی مشخص تقریبا خالیست, اما حسم میگه, اینجا یه خبریست
آلمان | موریتز پالما | ۲۰۱۸ بلاخره بلاخره اتفاق افتاد با من سخن گفت. موج خوشبختی مرا فراگرفت. و صدایش پناهمان شد
آلمان | سوفی سنگر | ۲۰۱۸ دیگر در اول راه نیستی اولش ناعادلانه است و تو را میجود مانند گرسنگی که شکمت را میخورد