از هر گلوی افغانی فریاد بلند می شود.
در هر گوشه این شهر یک آدم در حال مرگ
افتاده است.
اگر خانه مادر است،
مادر اکنون در دست حیوانانت افتاده است
دخترهان بخاطر این حیوانات
از دسته ترس به لرزان افتاده است.
کاخ و مجلس خانه وطن ماست.
هر دو به دست بیگانگان افتاده است.
ارتشه داشتیم، اکنون زیر آتش بیگانگان افتاد
است.
زندگی از ما، وطن از ما، اما چرا سرنوشت
ما اکنون در دست بیگانگان افتاده است؟
آتش در هر گوشه این شهر.
گویا این شهر به دست آتش
پرستان افتاده است.
سرک های پر از خون، و کودک که
در حال مرگ در آغوشِ مادر افتاده است.
طالب از خونریزی لذت می برد.
و درهر گوشه مسجد جستد افتاده است.
دردی از یتیمان جنگ زده کم نمی شود.
یا خدا مرده
یا آسمان سقوط کرده است.