میدانی عشق چیست؟
نه «کوچانیا»، عشقِ سرخ میان آدمها
که جسم و قلب شوریده را وا میدارد،
به سوی آنکس بشتابد که برایش نور است.
از «لوبوف»، عشق به وطن، چه میدانی؟
آنجا که زاده شدی و بالیدی
آنجا که هر کودک بذر آزادی و حقیقت و ایمان در دل نهفته دارد،
و آنجا که پرندهای سفید بالهایش را میگشاید.
تا به حال به صحرا رفتهای؟
به جنگل، رود، کوههای بلند،
آنجا که از وجد نفست در سینه حبس میشود،
چون مثالش در دنیا نیست؟
تا به حال باد تندِ آشنا را حس کردهای؟
با عطرِ گیاه و گلهای بهاری؟
تا به حال به انتظارش ایستادهای
و با خود اندیشیدهای، آیا دوباره آن عطر به مشامت خواهد خورد؟
این «لوبوف» است، عشق به وطن
به خاک و آن خورشید که
در پرتوِ آن کودکان کوچک و نیروهای بزرگ میبالند،
این را عشق به اوکراین مینامیم.